سلامی به او...
16 شهریور 1397 توسط زهرا پاشاپور
سلامی دوباره دارم
نگرانم
انگار که نیستی
نمیدانم شاید هم باشی و
من چشم بینا ندارم
اگر هستی و می بینی مرا
خود را نشان بده
دردمندم و نیاز به یاری تو
اکنون شاید دیگر نباشم
می روم به دوران کودکی هایم
آنجایی که خوشبختی را یافته بودم
دوباره میروم شاید بیابم
تا دیداری دوباره
در امان خدا